نوشته های یک مسافر
نوشته های یک مسافر

نوشته های یک مسافر

کتاب و درمان

مدتیه اومدم خونه ی مامان و بابام . و عملا هیچ کاری نمی کنم جز مرتب کردن فایلای لپ تاپ. هیچ وقت اینجا نتونستم کاری بکنم . یه محیط همیشه متشنج. 

البته باید یاد بگیرم که به این ضعفم غلبه کنم .

برم خونه برنامه ریزی کنم .به ترسام غلبه کنم . وارد اجتماع بشم.

هنوز تحت درمانم و حالم خوب نشده ولی بالاخره خوب میشم .باور میکنم که هنوز برای شروع دیر نیست. 26 سالگی میتونه شروع حرکت به سوی موفقیت باشه .

کتاب خوندنم بیشتر شده. چند روز پیش کتاب جودی ابوت رو خوندم . درسته تو بچگی سریالشو دیده بودم ولی کارگردانا نمیتونن به خوبی نویسنده مضمون داستانو به تصویر بکشن. اونا حس خودشونو القا میکنن.ولی تو کتاب فقط خودتی و نویسنده .

کتاب خوندن یه مسکن فوق العاده س.