نوشته های یک مسافر
نوشته های یک مسافر

نوشته های یک مسافر

من و سندرومها

سندروم اول :

حدود سه سالی میشه که دچار سندروم روده ی تحریک پذیر یا همون ibs شدم که منشا عصبی داره و درمانی هم نداره

سندروم دوم:

تازگیا دچار سندروم دست بی قرار شدم اونم فقط شبها اتفاق می افته به طوری که دستم تو خواب ناخودآگاه به اطراف پرت میشه

انگار یه چیزی درونمه  که باعث میشه با چشمای گشاد روی تخت صاف بشینم. خود واقعیم خسته هست و میل شدید به حخواب داره و هرچی تلاش میکنم بخوابم انگار اون چیزی که خودم نیستم منو بیدار میکنه و با دستم یه چیزیو پس میزنه. میزنم زیر گریه و خنده قاطی با صدای بلند .

دیشب برای بار دوم این اتفاق افتاد . همسر وحشت میکنه و کاری نمیتونه بکنه

اصلا حال روحی خوبی ندارم 

نمی دونم قراره چه اتفاقی بیفته 

تمام روز بی انگیزه و بی انرژی با اینکه روزمو برنامه نوشتم

اما لیست کارام انجام نمیشه 

تو یه برزخ افتادم ....

سگ سیاه افسردگی و بلاتکلیفی

بدترین دوران رو سپری کردم

اما دیگه اخراشه 

کم کم دارم میفهمم چیکارکنم

حالم داره خوب میشه