نوشته های یک مسافر
نوشته های یک مسافر

نوشته های یک مسافر

با چه انگیزه ای برم سر کار ؟

امروز قرار بود یه نفر برای بازدید اداره و دوایر بیاد.واسه همین امروزرییس روانیمون نرم تر شده بود و صبح اول وقت گفت حواستون باشه .اینقدر از بالایی ها میترسه .

ولی نیومدن نزدیکای ظهر دوباره نیشوکنایه هاش به همه شروع شد .یکیش من یکی هم همکاری که مادرش مریض بوده و  نیومده بود.این دفعه گریه نکردم .ولی پر ازخشم تحمل کردم.عصر با  همکاری که امروز نیومده بود بیشتر از یک ساعت صحبت کردم وفهمیدم این رییس بی شعور چه داستانای زشتی برای من  رو تو ذهنش ساخته  وبرای دیگران گفته.یه خبرچین هم شناسایی شد.اونم ادمی مثل من که همیشه از  همه جا بی خبره و سرش مثل کبک تو برفه. هیچ وقت تو زندگیم از کسی اینقدر متنفر نشدم که ازاین کثافت متنفرم.

ازاین به بعد خیلی سرسنگین با همه هستم و راه خودمومیرم .من که امیدی به پیشرفت تواین سازمان ندارم.چون کار کردن براشون مهم نیست فقط براشون مهمه که کارشونو راه بندازی و پاچه خواریشونو بکنی که منم همچین آدمی نیستم.گوووووووور بابااااااااااااااااااش کثاااااااااافت

+ امروز فقط دقیقه ورزش کششی رفتم که استراحتی به بدنم داده باشم.

+توان برام نمی مونه که برمدرس بخونم همش فقط اون کثافت میاد تو سرمو تمرکزمو به هم میزنه.

+قفلی زدم رو آهنگ flowers مایلی  سایرس.

+فردا خودم تنهایی میخوام تو محوطه ی مجتمع تمرین رانندگی کنم و خیلی هیجان دارم.

+واقعا از دو روز تعطیلی خوشحالم.

+یه بسته از دیجی کالا رسید یکی هم از کمد شاپ . وای که چه کاپشن خوشگلیه


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد