نوشته های یک مسافر
نوشته های یک مسافر

نوشته های یک مسافر

تغییرات خوب

اولین جلسه ی کلاس زبان که رفتم فکر می کردم که خیلی داغونم و هیچی نمی فهمم.اما دیدم نه  خیلی خوب میفهمم .

دیگه وقت نکردم کتابخونه برم که رفت واسه هفته ی دیگه.

درس هم رویه رو عوض کردم که تا اخر پاییز بتونم جزوه هامو تمم کنم و فله ای تست بزنم

خدا کنه این 20 درصد تاثیر مستقیم معدل هم منتفی بشه . وگرنه برای جبران معدل کتبی باید پول بدم و برم ترمیم معدل .

الان زندگیم یه کم از یکنواختی در اومده و خوشحالم

روزای خوب و بد

این روزا حالم هم خوبه هم بد 

یعنی بیشتر بده و بعضی وقتا خوب

بد به خاطر وضع مملکت و غرغرای خانواده به خاطر بی مسئولیتی خانواده ی همسر که این وسط به من چه ربطی داره !!!!! قشنگ حس می کنم که دیگه تو خونشون اضافه م .

اما دو جلسه باشگاه خوب بود

اولی رو ساعتشو اشتباه رفتم و دومی هم تشکیل نشد. ولی مربی اونجا با گیاهخوار بودن من خیلی حال کرده بود .

بعد باشگاه رفتم عضو کتابخونه شدم و کتاب گرفتم . اینم بهونه ی فرار از خونه .

 میخوام نمایندگی یه شرکت مواد غذایی رو بگیرم. امیدوارم مانعی سر راه نباشه.

کاش چیزایی که تو ذهنمه عملی بشه . 

کلاس زبان

دیروز رفتم  تعیین سطح 

45 مین  زودتر رسیدم . مسئولش کسی پیشش نبود واسه همین زود رفتم داخل. شروع کرد سوال پرسیدن . انگار از چشام و لکنت زبونم می خوند که استرس دارم. خوب جواب دادم. سوال پرسیدم ازش و از کتاب خوندم و ترجمه کردم و گفت کلاس زبان رفتی . ماجرای زبان خوندنمو گفتم که وقتی میخواستم برم راهنمایی مدرسه ی ابتدایی یه کلاس تابستونی گذاشت که حروف الفبای انگلیسی رو یادمون دادن. بعد هم تا اخر دبیرستان جز درسای دبیرستان زبان نخوندم. بعد رفتم دانشگاه و سال اول یه کلاس تو دانشگاه برگذار شد که قیمت و کتاباش خوب بود. ثبت نام کردم که از شانس بد کلاسا خورد به انتخابات ریاست جمهوری و کلا ده جلسه نشد کلاسی که رفتم .زبانی که از هلو و هاو ار یو شروع میشد رو یادمون میدادن. ( یکی نیس بگه یعنی دانشجویی که اومده دانشگاه این چیزا رو بلد نیس؟) بقیه ش هم به جاش رفتیم سراغ جبرانی های کلاس ای درسی که ساعت کلاسا با هم بود . ( درس واجب تره یا زبان؟) ترم دو رو ثبت نام کردیم که خورد به امتحانا و گفتن بعد از امتحانا. یکی نیس بگه بی شعورا من که باید برم شهرستان و دانشگاه خوابگاه به نرخ ازاد میده که نمی تونم بمونم. خلاصه رفتم برای اعتراض و صد و خورده ای پول سال 92 به fck رفت .گفتم پولو پس نمیدیم . تحصیل کرده ها اینجوری دزدی می کنن.

این ماجرای کلاس رفتن منه. البته به این مفصلی نگفتم براش ولی گفت عالی هستی و تا حالا این مدلی نداشتیم و منم کلی حال کردم.

اینم از این 2 سال طول می کشه تا مدرک زبانمو بگیرم

همیییین. 

کتاب سنگفرش هر جاده هم عالی بود بخونیدش حتما 

باشگاه هم از وسط هفته میرم و درس هم ارام ارام پیش میرم

دنبال یه کار پاره وقتم از صبح تا ظهر که کمه همچین  موقعیت 

فرانسه هم کم کم میرم جلو و برنامه های کامپیوتری هم در حال یادگیری ام.

با همه ی وجود چون شغل ندارم  حس یه ادم بی فایده رو دارم که 25 سال از عمرش هدر رفته