نوشته های یک مسافر
نوشته های یک مسافر

نوشته های یک مسافر

بی مرغ عشق شدم

چند روز تعطیلی داشتم یه سر رفتیم به شهرمون پیش خانواده . مرغ عشقمم حالش  خوب نبود گفتم ببریمش . چند وقتی بود یه غده روی کتفش دراومده بود و خیلی ضعیف شده بود. به خاطر شرایط هم نمید بردش دامپزشکی. شب که خونه مامان بزرگم رفتیم  داییم گفت من درستش میکنم و پرنده های خودمم خودم خوب میکنم . گفتیم حتما بلده.اومد با تیغ افتاد به جون بچه . گفت عفونت تو خونش رفته ولی خوبش میکنم. شب که اومدیم خونه مامان اینا ساعت 12 شب بیدار شدم و دیدم حالش خوب نیس. نگاش کردم  بعد ده دقیقه یه دفعه دور خودش چرخید و مرد . تمام تعطیلاتمو خراب کرد .

برگشتیم خونه و الان کاملا میفهمم که چقدر جاش خالیه... 

وبلاگ

3 سال پیش همچین روزی این وبلاگ  رو راه انداختم که خودمو سبک کنم . از برنامه ها و کارها و اهدافم بنویسم که اطرافیانم حاضر به شنیدن و درک کردنش نیستن.

خوبی نوشتن همینه، که بتونی چیزهایی که وجودت تلنبار شده رو یه جا خالی کنی .خیلی وقتها وبلاگو باز میکردم و کلی حرف برای نوشتن داشتم اما نمی تونستم هیچی بنویسم . الان خیلی بهتر میتونم احساساتمو به رشته ی تحریر در بیارم . خوبی وبلاگ اینه که احتمال اینکه دوست و آشنا ببیننش خیلی کمتر از دفتر خاطراته .

اینجا بیشتر مینویسم چون نوشتن احساسات بد باعث میشه راحت تر باهاش کنار بیام ، نوشتن احساسات خوب باعث میشه موندگاریش اون حس بیشتر بشه . از کارایی که کردم ،دستاوردهام، اهدافم، کتابهایی که میخونم ، فیلمهایی که میبینم و....

باعث میشه بفهمم که دارم تو زندگیم واقعا یه کارایی میکنم .......

+ سریال فرندز و شروع کردم.تو پنج دقیقه اولش خوشم نمیومد ولی ادامه دادم و فهمیدم واقعا سریال باحالیه .

+ امروز شنیدم که سرعت چرخش زمین دور خودش زیاد شده یه جا هم نوشته که کم شده . انسان تا این کره رو نابود نکنه بی خیال نمیشه .تازه برای مریخ هم نقشه کشیدن.

از ماه دیگه یک روز در میون میرم سرکار تا تکلیف استخدامم مشخص بشه . بهشون گفتم که نمیتونم ریسک کنم و زمانمو از دست بدم. خوشبختانه اونا هم منطقی برخورد کردن.

امیدوارم اتفاقات خوبی تو سال جدید داشته باشم.

سال جدید

سال مزخرف 2020 هم تموم شد . هنوز برنامه ی سال 2021 رو ننوشتم . از یه طرف میگم با وجود واکسن میشه کارهای بیشتری رو انجام داد و از طرفی کرونای انگلیسی باعث میشه فکر کنم که باید همین روند 2020 رو ادامه بدم. 

هنوز تکلیف کارم  مشخص نشده که منو استخدام کنن یا نه . حس میکنم سرکارم گذاشتن و یه جورایی تو ذوقم خورده و دیگه نمیخوام اصلا اونجا باشم.

تازه خوبه که مثلا خیلی فوری میخواستن نیروی کار رو به بالا معرفی کنن و اینقدر طول کشیده . اما از اینکه از کار قبلی با اون صاحب کار بی شعور نجات پیدا کردم خیلی خوشحالم.  در کنارش درس و زبان میخونم که اگر قبولم نکردن چیزی از دست نداده باشم . معاون اون بخشی که کارآموزی کار میکنم اینقدر پررو هست که میگه خونه هم کارتو انجام بده، یعنی صبح تا ظهر اونجا و بعد از ظهر تا شب هم خونه واسه این عوضیای مفت خور که هیچ غلطی نمیکنن و پول مفت به جیب میزنن جون بکنم.

 گووووووووور باباشون

دیشب اصلا نتونستم بخوابم واسه همین امروزو نرفتم . به شدت خسته بودم ولی کارامو انجام دادم .

چند وقتیه   سریال خارجی میبینم 

با دارک شروع کردم . سریال خیلی خوبی بود اصلا نمیشد اسپویل کرد هر قسمتش چیزی داشت که باعث میشد دهنم از تعجب و هیجان باز بمونه .

از تموم شدنش واقعا ناراحت شدم نمیدونم فصل بعدی هم در کار هست یا نه .

الان هم سریال فرندز رو شروع کردم. خیلی تعریفشو میکنن و میخوام بدونم چجوریه.

این روزا بیشتر به دور و برم میرسم و خونه خیلی مرتب تر از قبل شده و باعث میشه حس خوبی داشته باشم .  صبحا ورزش و یوگا انجام میدم و میخوام اخر هفته ها طبیعت بیرون و دویدن رو هم  اضافه کنم . رژیم غذایی سالمی رو داشته باشم . بیشتر روی سلامتم تمرکز کنم و دیگه چرت و پرتای دیگران برام اهمیتی نداشته باشه.

تا نووز 1400 رانندگیم اوکی بشه و ترس لعنتیم از بین بره.

کتاب خوندنم خیلی بیشتر شده الان دارم کتابهای مثنوی -تاریخ ایران - هری پاتر و تئوری انتخاب رو میخونم .

نشبت به گذشته خیلی فرق کردم و از این بابت خیلی خوشحالم .هنوزم به هدفهام امیدوارم  و بالاخره به چیزی که میخوام میرسم.