نوشته های یک مسافر
نوشته های یک مسافر

نوشته های یک مسافر

تموم میشین یا نه؟؟؟

از بس تعطیلیای خرداد زیادن ادم بدنش به کم کاری عادت میکنه . ولی خوبیش ایه به کارای عقب افتاده م میرسم .

امروز که رفتم افیس دیدم کارمندا حلاشون گرفته س  و یه خورده جو سنگینه . یعدا فهمیدم که یکی از کارمندا فوت شده حالا میگن مشکل فشار داشته و سکته ی مغزی کرده و بعضی ها میگن که خودکشی کرده . خشکم زده بود .ادم ساده و کم حرفی بود .اهل کمک کردن و تیز و فرز بود . دو روز قبل به من میگفت حقوقمون کمه و میخوام دندون درست کنم  و یه جا بهم معرفی کن . اصلا باورم نمیشه که همون روز بمیره . خیلی سخته یه ادم مخصوصا جوون و با کلی ارزو یه دفعه بره زیر یه خروار خاک .

شنیده بودم کلی بدهی بالا اورده و فشار زیادی روش بوده . اون دیگه رفت اما خانواده ش روزهای سختی رو خواهند داشت .


خب . دو روز هم که تعطیلیم عالم و ادم میخوان مارو بکشونن جایی .  به جناب همسر میگم یه کن رفت و اومدا رو کم کنیم تا من کنکورو بگذرونم میگه باشه و بازم ....

یه هفته س گیر داده که بیا ایران خودرو ماشین ثبت نام کن . بهش میگم این ماشینا یه برنامه ای دارن که میخوان با این قیمتا بدن میگه نه میخوان دهن ملت بسته بشه .

خاک تو سر ملتی که به گدایی و تو صف موندن و اشغال خریدن عادت کرده . هممونو اینجوری مشغول نگه داشتن .

این سه چهار روز بگذره . بی صبرانه منتظر یه مدت تعطیلی هستم . این روزا هم از نظر جسمی خسته م هم ذهنی .

دلم یه مسافرت میخواد تو دل طبیعت یه جایی که تا حالا نرفتم . یا یه کوهنوردی خفن .

منتظر یه روز خوبم ...