نوشته های یک مسافر
نوشته های یک مسافر

نوشته های یک مسافر

کتاب

تصمیم گرفتم ماهی 50 الی 100 تومن از درامدم رو صرف خرید کتاب کنم .

این پول به جای خرج هله هوله های پر کالری بی خاصیت بشه و باعث چاقی بدن بشه ، صرف خرید کتاب میشه .


گفته بودم که این مدت بی انگیزه و کند شدم . داشتم در موردش با یکی از دوستای دبیرستانم که هنوزم گه گاهی در ارتباطم صحبت میکردم  که گفت تو چی کار میکنی و به چی رسیدی و میخواست فخر فروشی کنه که وضع من فلانه و بهمانه ....  جالبه که چند سال از عمرش رو صرف نتورک مارکتینک این شرکتا کرده و هزار بار خواسته منو وارد این کار کنه  . همیشه هم بهش میگم خب اخرش که چی ...بعد از این همه سال چی داری ؟ چی جوابمو میده ؟؟؟؟ اول سکوت مییکنه بعد چرت و پرتایی که تو این جلسات نتورک تو مخش کردنو تحویلم میده .  

یکی از راز های موفقیت دور کردن ادمای بیخود از دوروبرمونه . چرا که با چرندیاتشون انرژی ادمو میگیرن و حاصلی جز اعصاب خوردی ندارن . گاهی وقتا باید رک بهشون بگی نه . من مجبور نیستم مثل تو فکر کنم و کار کنم . 

یه مدت تونسته بودم کمتر وقت صرف فضای مجازی کنم ولی تو جریان کرونا و قرنطینه دوباره همش پای گوشی هستم . باید یه سری برنامه واسه کنترل تایم کار با گوشی بریزم . 

بی انگیزه شدنم یعنی قتل هدفهام

جدیدا انرژیم خیلی کم شده .کلا حال و حوصله هیچ کاری ندارم .همه کارامو میزارم برای یه وقت دیگه . نظم زندگیم کم شده .احساس میکنم راهمو گم کردم و اصلا نمیدونم هدفم چیه . نه درس نه کار خونه نه بیزنس نه کتاب . به هیچکدوم رغبتی ندارم . چیزی تا تولد 27 سالگیم نمونده. همش حس میکنم پیر شدم  و برای شروع هر کاری دیره. این حس رو اطرافیانم بیشتر بهم منتقل میکنن. میگن باید از این ادما دوری کرد ولی  این ادما نزدیک ترین افراد زندگیمن که نمیشه کنارشون گذاشت .

سرعت کار کردنم کند شده . 

اه که چقدر مزخرف شدم . هزار تاکتاب واسه موفقیت خوندم حالا حس میکنم همشون چرت و پرتن .

از وقتی موهامو کوتاه کردم نمیخوام تو اینه رو نگاه کنم همش میگم این چه کاری بود .همه ی خوشحالیش همون هفته ی اوله که کله ت سبک میشه.

خونه به طرز مسخره ای کثیفه . 

پدربزرگ همسر اومده . رو نِروَمه .نمیتونم رفتار و کارای خودخواهیشو تحمل کنم .

روز مسخره ایه. حوصله مثبت گرایی ندارم.

رشد و تغییر

چند روز پیش داشتم خودمو ارزیابی می کردم که تو این 6 ماه چقدر عوض شدم و تو زمینه های مختلف چقدر بالا و پایین رفتم .

مهمترین عاملی که میتونم بگم باعث رشدم شد سر کار رفتنم شد . جدا از بحث مالی حقوق و دستمزد ، چقدر به زمینه های سرمایه گذاری و بیزنس علاقه مند شدم؛ مهارت هایی بود که قبلا بلد نبودم مثل اکسل که میتونم بگم صفر بودم و الان در حد معمول بلدم ؛البته که توسعه میدم و بیشتر یاد میگیرم و حتی در ادامه ش  نرم افزار های پیشرفته تر رو یاد میگیرم . مهارت ارتباط با دیگران ، منی که از تلفن زدن و حرف زدن متنفر بودم . الان راحت میتونم با دیگران ارتباط برقرار کنم .

هنوز خیلی کار و مهارت هست که باید یاد بگیرم و ایمان دارم که هیچ وقت دیر نیست .

کمی از حال و هوای این روزا

+روزهای کرونایی رو دارم پشت سر میذارم با مراقبت های زیاد . از شنبه اداره ها به روند قبلی برمیگرده یعنی تا ساعت 2 ولی با دو سوم کادر .

+درس خوندنم تند تر شده و میتونم به کنکور امسال خوشبین باشم اگر با این روند شروع بشه . هنوز تست زدنو شروع نکردم .از اول اردیبهشت تست زدنو شروع میکنم و کنارش درسای  مونده رو تموم می کنم . و مهمتر از همه ازمون ها رو ملاک قرار میدم . برای کنکور امسال دو تا فرضیه س :1 - چون مدرسه ها تعطیل بوده و یه مقدار از مطالب درسی مونده پس کنکور اسونتره    یا  2- بچه ها تو خونه وقت بیشتری داشتن پس تایم درس خوندنشون بیشتر بوده پس میتونه کنکور سختی باشه . 

+تو سه هفته دو کیلو وزن کم کردم و انعطاف بدنم بهتر شده .پس معلومه رژیم و ورزش یه تاثیری داشته و از همه مهمتر حس سالم  بودنه . مصرف گوشت قرمز رو کم کردم ، شاید حتی کم کم قطع کنم و چند ماهی میشه که گیاهخوری رو رها کردم به خاطر فشار اطرافیان . خب یه کم برنامه م اشتباه بود و به خاطر عروسی هیچی نمیخوردم که لاغر بشم . این اشتباه بزرگم نتیجه ی بدی برام داشت . مطمئنم که در اینده رژیم گیاهخواری رو دوباره ادامه میدم .

+هوای شهرمون به سرم زده . چرا تموم نمیشه این دوران بیخود . این دوران که تموم بشه سفر رفتن رو بیشتر تو برنامه م قرار میدم .لازم باشه از یه سری هزینه ها میگذرم و پولش رومیذارم برای سفر .حتی ممکنه کشور های دور و بر ایران هم برم .

+کتاب خوندنم بیشتر شده .خواهر شوهرم یه کتاب بهم قرض داده به اسم تولد در لس انجلس نوشته ی محمد عرب .انگار تو ماه عسل هم طرفو دعوت کردن . خب کتابای مذهبی نمیخونم یا بهتر بگم مذهب برام مهم نیس .این کتابو میخونم که نصفه ولش نکرده باشم . اصلا فکر نمی کردم محتواش  اینجوری باشه .

+ با خوندن کتاب کلوچه خوشبختی بیشتر مصمم میشم که بیزنس شخصیمو راه بندازم . نویسنده کتاب هم برناردت جیوا هست.


این روزا  مهمترین کارم توسعه ی خودمه .

اهداف سال جدید



به خاطر اضطرابی که به خاطر کرونا داشتم برای سال جدیدم برنامه ریزی نکرده بودم . باورم شده بود که قرار نیست زنده بمونم و ناامید شده بودم . ولی بعد از دو هفته گفتم خب که چی ؟ بیکار بگردم و اخبار مرگ و میرو دنبال کنم  چه فایده ای داره جز اینکه خودمو نابود میکنم .

دیشب اهدافمو نوشتم .نصفشو نوشتم . خب اروم تر شدم . وقتی خودم محتاطانه رفتار میکنم پس نباید بترسم .وقتی قرنطینه رو رعایت میکنم به جز روزهایی که مجبورم برم سر کار . 

درسته که مریضی خطرناکیه درسته همونجوری کشته میده  ولی تو طول تاریخ خیلی از این مریضیا بوده .حالا هر جوری که به وجود اومده باید خودمون راه حلشو پیدا کنیم نه اینکه فقط بگیم فلانی مرد و خودمونو داغون کنیم.

اهداف جدیدم: درس -بدن سالم تر - دایت سالم  که بیشتر حالت وجترینی داشته باشه - زبان یادگرفتن -  مهارت های مختلف رو یاد بگیرم و دندونامو درست کنم و بیزنس شخصیم رو راه اندازی کنم و بیشتر مسافرت برم 

هیچی برای ادم بهتر از مشغول بودن به کارایی نیس که باعث رشدش میشه و اجازه نمیده که در برابر دیگران ضعیف بمونه .