نوشته های یک مسافر
نوشته های یک مسافر

نوشته های یک مسافر

بوی گند جامعه

از مزخرف بودن بعضی آدما همینو بگم که با وجود خوبی ها و سخت کوشی هایی که در تمام مدتی که براشون کار کردی بازم همه جا بدتو بگن جوری وانمود کنن که تو یه هیولای دورو و متقلبی ! 

صاحب کار قبلی از حرص اینکه از کارش با وجود اعلام چند ماهه و دادن کلی فرصت برای پیدا کردن کارمند جدید ، بیرون اومدم تا میتونه بدگویی میکنه و با اینکه حق و حقوقمو نداد از رو نمیره . من باید شاکی باشم از توهین کردن و بی اعتنایی و ...

 مردم انتظار دارن خودتو براشون نابود کنی و وقتی که دیگه فرسوده شدی مثل یه تیکه آشغال بندازنت بیرون...  به هر حال بره به درک......

این روزا بیشتر به ناعدالتی های تو جامعه توجه میکنم حتی ناخواسته .

تو سازمان کوفتی ای که الان به عنوان کارآموز کار میکنم  شرکتی هست که زیرمجموعه ی اون سازمان هست که بهشون میگن خدمتگزار. جالبه که اصل کارای اونجا رو هم به اصطلاح خدمتگزارا انجام میدن و اون عوضیا هیچ غلط خاصی نمیکنن و کلی پول مفت هرماه به حساباشون واریز میشه . یکی از این مفت خورا دیروز اومد و گفت خدمتگزار من یه ماهه نیومده سر کار . رفتن از خونه ش برش داشتن اوردنش  ، طرف مثل مرده ی متحرک بود. حتی دکتر اونجا حاضر نشد که اونو روی تخت بخوابونه و سرمشو وصل کنه .بردنش یه گوشه ی نماز خونه گذاشتنشو سرمشو وصل کردن. تمام تایم کاری دیروز احساس حالت تهوع و عصبانیت داشت دیوونه م میکرد .

هر گوشه ی جامعه رو که نگاه میکنی کثافت و فساد همه جاشو گرفته .ذره ای انسانیت تو وجود ادما نیس . مردم برای منافعشون حاضرن همدیکه رو بدرن و نابود کنن .

حس میکنم توانم برای تحمل این چیزا به طرز وحشتناکی پایین اومده .

احتیاج به فضای باز و طبیعت دارم ولی لعنت به کرونا.....