نوشته های یک مسافر
نوشته های یک مسافر

نوشته های یک مسافر

سه شنبه ۶ مهر

صبح یه کم ورزش کردم و دوش گرفتم و رفتم سر کار 

تو راه تو این فکر بودم کی از این کار راحت میشم. از وجب به وجب محل کارم و ثانیه به ثانیه ی زمانی که اونجا هستم متنفرم 

کلا کار خاصی نکردم امروز و بابتش ناراحتم 

دوشنبه 5 مهر

باز هم کلی وقت شد که اینجا چیزی ننوشتم

از این به بعد تقریبا هر روز مینویسم که خوبی اینکار اینه که1- قبل از خواب مغزم از اتفاقات روز خالی میشه و 2-  میتونم روزمو  تحلیل کنم.

امروز اربعین بوده و روز تعطیلی .

صبح زود بلند شدم قابلمه عدسی که دیشب جناب همسر گفتن بپز که برای خانواده ش ببره  رو آماده کردم و تا جایی که میشد تندش کردم و بعدا زنگ زدن که این چی بود 

بعد رفتم بیرون یه کم جاگینگ کنم  و تو راه یه بچه گربه با مامان عصبانیشو دیدم. هوا هم عالی شده  دوش گرفتم و صبحانه خوردم و نشستم پای برنامه ریختن ، درسی غذایی آموزشی ورزشی .دیگه تصمیم جدی گرفتم که نذارم روزام بیهوده تلف بشه . باید هرروز پیشرفت کنم تا اون چیزی که سالیانه تو ذهنمه عملی بشه.

نصف روز خونه تمیز میکردم. یکی از عادت های بد من اینه کاری رو خیلی طول میدم  که مثلا عالی انجام بشه( اینا همش به خاطر کمال گراییه) وسط کار هم خسته میشم و ولش میکنم.اما امروز نسبت به روزای دیگه سریعتر کارامو کردم.

غذا تو فریزر داشتم و فقط برنج درست کردم برای شب هم سالاد سزار درست کردم.

امروز یه کتاب صوتی گوش دادم به اسم a rose for Emily  از ویلیام فاکنر .جالب بود.

کتاب هایی که این مدت میخونم یکیش قانون 5 ثانیه از مل رابینز که سر کار میخونم و یکی دیگه انسان خردمند از یووال نوح هراری هست.

برم برنامه های فردامو بنویسم و یه دمنوش چای سبز بخورم و بخوابم.