نوشته های یک مسافر
نوشته های یک مسافر

نوشته های یک مسافر

نه گفتن


یکی از تکنیک هایی که چند وقتی میشه شروع کردم و هنوز جا داره تا بشه جز ویژگیهای شخصیم "نه گفتن هست"

تا جایی که یادمه همیشه هر کس تو مدرسه درخواستی ازم داشت بدن نه گفتن قبول میکردم .دلیلشو نمیدونم  شاید نمیخواستم کسی از مناراحت بشه یا هرچیز دیگه. همیشه هم خودمو ملامت کردم. بعدها با اینکه میدونستم چقدر از این اخلاق من سوءاستفاده میشه و  چقدر مردم زرنگن که وظایف خودشونو گردن من مینداختن از خودم بدم میاومد. متاسفانه این خصوصیت تا اواخر دانشگاه با من بود تا اینکه یه باره تصمیم گرفتم دیگه به کسی رو ندم بتونم نه بگم .چقدر از استرس هامو کم کرد و چقدر وقت برای خودم داشتم. هنوزم جا داره که قوی تر بشم و با دلیل به طرفم بگم نه من نمی تونم و ب این دلیل . و کاش مردم هم اونقدر شعور و ظرفیت داشته باشن که مسئولیتهای خودشونو گردن دیگران نندازند .

توی زندگیم خیلی اشتباه کردم .هنوزم فکرکردن بهشون منو آزار میده .اما میدونم تا کسی اشتتباه نکنه یاد نمیگیره و بزرگ نمیشه .


+ دو ماه به کنکور مونده و زمزمه هایی  هست که میخوان به بچه های سیل زده سهمیه بدن. سهمیه دادن به هر دلیلی بدترین کاره. از طرفی هم میگن کنکورو عقب بندازن تا همه فرصت داشته باشن ( به  نظر من این بهترین راه حله)

هر چی که میخواد بشه بشه 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد