نوشته های یک مسافر
نوشته های یک مسافر

نوشته های یک مسافر

منفی ها رو از زندگیم میندازم بیرون

بالاخره تونستم درست و درمون برنامه ریزی کردن رو یاد بگیرم .گرچه اجرا کردنش سخته حالا چه سخت باشه چه اسون . هر کاری اولش سخته .

درسام پیش میره خوشبختانه .استفاده از گوشی و فضای مجازی کم شده .این خودش موفقیت بزرگه . کم کم دارم از لحاظ روحی بهتر میشم و توانایی بیشتری برای مقابله با افسردگی ببیشتر میشه . سعی میکنم خودمو مشغول کنم با درس و بیزنس یاد گرفتن و زبان خارجه و کتاب و ....

فقط مونده کم کم از خونه هم بیرون بزنم و اینقدر گوشه گیر نباشم . یه راه حل برای بهتر شدن توانایی ارتباطم.خیلیا رو انفالو کردم .دیدن پست های تکراریشون که همش به گشت و گذار و به رخ کشیدن آشپزیشون هست و مدام از اقاشون عکس گذاشتن فایده ای برای من نداره. خب اینستاگرام همینه برای شیر کردن عکس و فیلم ها . ولی اینستاگرام ایرانیا شده عکس و کلیپ غم و فان -یه مشت دیوونه ی اینستاگرامی که البته باهوشن که با خل و چل بازیاشون با تبلیغ کردن پول میگیرن -یا استوری و لایو از جاده با یه اهنگ غمگین. نمیگم اینا بده ولی نه هرروز . البته اینکه زندگی هر کسی به خودش مربوطه قبول ولی وقتی تو دعواهاتو یا حال منفیتو  تو فضای مجازی میزاری  طبیعیه که وقتی کسی اینو میبینه حس و حال بدی به ادم دست بده .

حدود 5تا6 کتاب برای مهر ماه برنامه ریزی کردم .میدونم کمه ولی از هیچی بهتره .

یه کتاب صوتی گوش دادم به اسم ادم مغرور از مجموعه اثار چخوف . یه جورایی از غرور خوشم اومد . ادم مغرور قصه باعث شد که مجبورم نیستم خودمو برای کسی تعریف کنم و هر کسی اهمیت نداره که خودمو بهش ثابت کنم .

+جمعه رفته بودم خونه ی مادر شوهر . به تمام معنا روز مزخرفی بود . سعی میکنم کمتر برم .تازگیا همه جوره سعی میکنه آزارم بده. از بچه دار شدن تا خیلی چیزای دیگه .


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد