ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
همیشه فکر میکردم خانواده ی خودم بی فکر و بی برنامه ن و زیاد از چیزی رو از قبل مشخص کردن خوششون نمیاد تا اینکه ازدواج کردم و فهمیدم که ادمای داغون تری هم وجود دارند . خب از تعارف زدن هم خوشم نمیاد چرا دروغ بگم . به هر حال مهم نیس همه جای دنیا این ادما هستن .
دیروز رفتم کتابخونه و درس خوندم . اگه هر روز برم حتی نصف روز میتونم بودجه بندی ازمونا رو تموم کنم . مرغ عشق ابیم حالش خوب شد.خوشحالم.
مسافرتمونم به لطف خانواده م اصلا طبق برنامه پیش نرفت .دیگه عادت کردم .
دندونام باید درست بشه اما دریغ از یه قرون پول .
اخبار سیاسی و... رو دنبال نمیکنم و اعصابم اروم تره . به درک که قراره چی بشه .
چقدر چرت و پرت میگم . همش از بی حوصلگیه . برم به برنامه م برسم .