نوشته های یک مسافر
نوشته های یک مسافر

نوشته های یک مسافر

اولین کار

یک ماهه که میرم سر کار تو بانک ملی .زیاد کار جالبی نیس .چون از کارای اداری خوشم نمیاد .ولی برای داشتن سابقه ی کار رفتم تا رزومه م خالی نباشه .

یه صاحب کار گند و مزخرف دارم که دلم میخواد کیبوردو فرو کنم تو حلقش یا حداقل تو سرش خورد کنم. نمیدونم شاید روز اخر کارم این کارو بکنم :))))))

بعد از ظهر ها هم درس میخونم . سر کار رفتنم باعث شده که کمتر وقتمو هدر بدم و رو درسم تمرکز کنم . از برنامه ی ازمونام عقبم .خیلی زیاد .

زبان رو که یه جورایی بوسیدم گذاشتم کنار همینطور کتاب خوندنم کمتر شده . از این دو مورد خیلی ناراحتم.

دستاورد شغلم اینه که تونستم کمی اکسل که هیچی بلد نبودم رو یاد بگیرم و از همه مهمتر توانایی ارتباط برقرار کردنم با دیگران بهتر شده .

با اولین حقوقم میخوام یه ترازو بگیرم . اعصابم خورده نمیدونم وزنم چقدره . اصلا نمیتونم سایز و وزن کم کنم 

یه برنامه ریزی اساسی لازم دارم . 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد