نوشته های یک مسافر
نوشته های یک مسافر

نوشته های یک مسافر

بی حوصله

تولدم گذشت و 27 ساله شدم . نزدیک سی سالگی حس عجیبیه . نمیخوام مثل عموم فکر کنم که دیگه پیر شدم . من هنوز بچه ندارم و هیچ اشکالی هم نمیبینم. با اینکه از هر طرف بهم فشار میارن پس کی میخوای بچه دار بشی و این حرفا ، اصلا برام مهم نیس . ایرانیا با این طرز تفکر تولید مثل میکنن و بعدا از نتیجه کارشون زندگیشونو زهر میکنن . بچه دار شدن الکی نیس .

این روزا فقط با سر کار رفتن و درس خوندن روزام طی میشه . دو تا کتاب دیگه بیشتر ندارم که همه ی درسا تموم بشه و بعدش میرم سراغ تست و مرور .نصف برنامه هام به خاطر کرونا به هم ریخته . وزنمم کم نمیشه . تمام این عوامل باعث میشه که عصبی بشم . اما به خودم میگم زمان همه چیزو درست میکنه  تو فقط کار خودتو بکن . 

میل عجیبی به تنهایی پیدا کردم . حتی نمیخوام یه مدت سر کار برم . از بس با یه مشت احمق باید سر و کله بزنم که مثلا از قشر تحصیلکرده هستن . اینجا برام ثابت میشه که تحصیلات شعور نمیاره. 

دو سه هفته ای هست که کپسولی میخورم به اسم hair vit  خیلی خوبه هم رشد موهام خوب شده هم ریزشش کم شده . البته قبل استفاده ش با دکتر مشورت کنید . من با تجویز خودم گرفتم و مشاوره از یک مسئول داروخونه .

زمزمه هایی هست که قراره دانشگاها از بهمن شروع بشه .پس با این حساب بیشتر سرکار میمونم و این یعنی پول بیشتر .


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد