نوشته های یک مسافر
نوشته های یک مسافر

نوشته های یک مسافر

مرخصی

امروز سر کار نرفتم . یه خورده درد تو قفسه ی سینه سمت چپ و درد دست چپ و تنگی نفس داشتم. البته 5-6 سالی میشه که نفسم تنگه .

از اونجایی که نمیتونم مثل بچه ی ادم  استراحت کنم ، دارم کارای عقب افتاده مو درست میکنم و درس میخونم . امروز و فردا اخرین کتاب هم تموم میشه و برنامه ی دوره و تستمو که دیشب تا 2/5 بیدار بودم ، نوشتم . درد گردن هم چند روزیه اضافه شده وتبدیل شدم به کلکسیون درد . 

ناخونا و نوک مرغ عشق ابیمو اصلاح کردم . نمیدونم این بچه چرا اینقدر رشد نوک و ناخنش زیاده . با اینکه پدر نردبون تو قفسو با نوکش در اورده ولی با این حال نوکش بلنده .

این روزا یه کتاب میخونم به اسم شازده ی حمام . یکی از کارمندای بانک بهم قرض داده .خودش هنوز این کتابو کامل نخونده . یعنی هرجاییشو که دوست داشته خونده .

نویسنده  ش یزدیه و خیلی صریح و ساده مردم وتاریخ اون زمان رو به تصویر کشیده .

چقدر دلم مجله ی دانستنیها میخواد . دوران دبیرستان چقدرشو میخریدم . شاید اشتراکشو بگیرم . به نظرم به درد همه سنی میخوره .

یعنی میشه به ارزوم که دانشمند شدنه برسم .

نظرات 2 + ارسال نظر
هستی پنج‌شنبه 25 اردیبهشت 1399 ساعت 12:39 http://mydailynotebook.blogsky.com

سلام
چه خوب و روان مینویسید. کلی از آرشیوتون رو خوندم. از روحیه پرتلاشتون بسیار انرژی مثبت گرفتم

کوهنورد پنج‌شنبه 25 اردیبهشت 1399 ساعت 11:53 http://1kouhnavard.blogsky.com

همه انسانها دانشمند هستن. ولی توی استعداد خودشون ولی خوب چون نمیدونم توی چه موضوعی استعداد دارن درنتیجه نمیدونن دانشمند هم هستن و مرگ قبل از فهم سروقتشون میاد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد