نوشته های یک مسافر
نوشته های یک مسافر

نوشته های یک مسافر

اردیبهشت دوست نداشتنی

به بچه های دایره گفتم میخوام تا کنکور یه روز در میون بیام. یه ماه وقت دارم که یه چیزی قبول بشم.قبلا هم به رییس دایره قبل بازنشستگی گفتم یه روز درمیون و قبول کرده بود.تو قراردادمم سه روز بوده نه اینکه هرروز برم.معاون بی شرف دایره غرغر کرد .مجبور شدم یه سری سند ببرم خونه.معلوم نیس کی باز کنم و بررسی کنم.فقط نمیدونم چطور بعضیا اینقدر عوضی هستن که منافع خودشون رو به کل زندگی و آینده ی یه نفرو ترجیح میدن. کاش هیچوقت پامو تو اون اداره ی کوفتی نمیزاشتم .دو سال از برنامه م عقب افتادم.به خاطر ماهی یه تومن پول. از همه چی اینجا متنفرم که عمرم داره اینجوری نابود میشه .

اخرش قرار شد چهارروز بیام و چهارشنبه و پنج شنبه نرم. امسال باید برم دانشگاه .هرجور شده باید قبول بشم.


+ اینجا همش گردوخاکه .نمیشه پیاده روی کرد .روی همه ی گل و گیاهای بالکنم اندازه یه بند انگشت خاک  نشسته .کی میشه از این شهر و مملکت فرار کنم.

ساعت کار اداره ها تا یک شده .مجبورم تو جهنم ظهر پیاده برم خونه اونم 40 دقیقه.به خاطر ماه رمضون هم نمیشه اب همراهم ببرم. برای اینکه هم سختیش کمتر بشه و هم وقتم هدر نره تو راه کتاب صوتی گوش میدم. با تاکسی هم نمیشه اومد چون کل درامد روزم رو باید کرایه بدم.بله من با روزی ده دوازده هزار تومن دارم کار میکنم.

میخواستم اخر هفته برم شهرمون که جاده ها رو بستن.در حالی که دنیا با وکسینه کردن داره به زندگی عادی بر میگرده ما همچنان محدودیت و جریمه و پیک چندم داریم.

دو روز دیگه تولدمه و اصلا خوشحال نیستم .

میگذره ولی سخت میگذره....


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد