نوشته های یک مسافر
نوشته های یک مسافر

نوشته های یک مسافر

یه هفته گذشته

یه هفته از تولدم گذشته و من 28 ساله شدم.

روز تولدم قرار بود بریم شهرمون .دیدم هیج کسی تولدمو تبریک نگفت و جناب همسر هم اصرار داشت که بریم. صبح تا ظهرش وسیله جمع میکردم و خونه تمیز میکردم . پول و مدارکمو یادم رفت ببرم و وسط راه جریمه ی کرونایی شدیم . یعنی افتضاح بود. بعدشم که وقتی وارد خونه شدم برف شادی تو صورتم زدن و مثلا همگی سورپرایزم کردن. ازشون ممنونم ولی نمیدونن دیگه این چیزا خوشحالم نمیکنه. فقط ظاهر قضیه رو حفظ کردم. 

الان یه هفته س 28 ساله شدم و ترس نزدیک شدن به 30 سالگی و برباد رفتن  آرزوهام داره منو میکشه... 

نظرات 2 + ارسال نظر
تایماز پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1400 ساعت 12:21 http://www.youcan1982.blogfa.com

به یادتان می‌آورم تا بدانید
که زیباترین منش برای
انسان محبت است،
پــس مـحـبـت کنـید
چه به دوست و چه دشمن
که محبت
دوست را بزرگ کنـد
و دشمن را نیـز دوست!!
----------------------
درود ووقت بخیر.امیدوارم سبز وماناباشید وتندرست.تواین شرایط بد اقتصادی و بیماری کرونا سالم موندن جسمی وروحی ماها معجزه بایدباشه که بتونی تحمل کنی و هر روز که بیدار بشی باهزارتانامیدی وترس ومایوس بودن زندگیتو بچرخونی واداره کنی وای بحال اینکه متاهل باشی کارگر باشی مستاجر باشی یا مجرد وبیکار وتازه مجردبودن باهزارتا فکر کردن وبه راه خلاف نرفتن ای وای چی بودیم چی شدیم یه زمان اقا بودیم همه حا الان بدبخت وبیچاره ومنفور.نمیدونم این کلمه کی درست میشه که ان شاالله همه چی درست میشه اما کی درست میشه رو خدا میدونه پس خدا کمکمون کن.خسته ایم خسته و خنجر خورده وزخمی از هزارتا درد این دنیا وادمهاش و ماجراهاش. پایدار باشی

ممنونم
وقتی اوضاع درست میشه که خودمون درست بشیم و مجموع جامعه درست بشه

خاتون پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1400 ساعت 11:10 http://bakhtekhabaloodeman.blogsky.com

تو تنها نیستی که این حس رو داری تجربه میکنی.
منم نزدیک سی سالگیم این حس داشت خفه م میکرد.
اما فقط به این فکر کن چه بخواییم چه نخواییم میگذره.روز تولدم فقط یه عدد.یه روزی از روزهای ماهِ.
تولدتم مبارک

واقعا سخته
تولدت در صورتی خوبه که بدونی از تولد قبلت کلی دستاورد داشتی
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد