نوشته های یک مسافر
نوشته های یک مسافر

نوشته های یک مسافر

سالی که نکوست از بهارش پیداست

نوروز 1401 رفتیم به شهر خودمون 

کلی اتفاقات بد پیش اومده بود که من خبر نداشتم و باعث شد که عید خوبی نداشته باشم 

دور بودن این بدی رو داره که نمیدونی به خانواده ت چی میگذره .

همش هم به خاطر زیاده خواهی غریبه های از خود راضی

باعث شد به برنامه هایی که ریختم نرسم و هیچ کاری نکنم

موقع برگشتن هم گرفتار طوفان شن شدیم

امیدوارم بقیه سال به خیر بگذره


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد