دیروز رفتم تعیین سطح
45 مین زودتر رسیدم . مسئولش کسی پیشش نبود واسه همین زود رفتم داخل. شروع کرد سوال پرسیدن . انگار از چشام و لکنت زبونم می خوند که استرس دارم. خوب جواب دادم. سوال پرسیدم ازش و از کتاب خوندم و ترجمه کردم و گفت کلاس زبان رفتی . ماجرای زبان خوندنمو گفتم که وقتی میخواستم برم راهنمایی مدرسه ی ابتدایی یه کلاس تابستونی گذاشت که حروف الفبای انگلیسی رو یادمون دادن. بعد هم تا اخر دبیرستان جز درسای دبیرستان زبان نخوندم. بعد رفتم دانشگاه و سال اول یه کلاس تو دانشگاه برگذار شد که قیمت و کتاباش خوب بود. ثبت نام کردم که از شانس بد کلاسا خورد به انتخابات ریاست جمهوری و کلا ده جلسه نشد کلاسی که رفتم .زبانی که از هلو و هاو ار یو شروع میشد رو یادمون میدادن. ( یکی نیس بگه یعنی دانشجویی که اومده دانشگاه این چیزا رو بلد نیس؟) بقیه ش هم به جاش رفتیم سراغ جبرانی های کلاس ای درسی که ساعت کلاسا با هم بود . ( درس واجب تره یا زبان؟) ترم دو رو ثبت نام کردیم که خورد به امتحانا و گفتن بعد از امتحانا. یکی نیس بگه بی شعورا من که باید برم شهرستان و دانشگاه خوابگاه به نرخ ازاد میده که نمی تونم بمونم. خلاصه رفتم برای اعتراض و صد و خورده ای پول سال 92 به fck رفت .گفتم پولو پس نمیدیم . تحصیل کرده ها اینجوری دزدی می کنن.
این ماجرای کلاس رفتن منه. البته به این مفصلی نگفتم براش ولی گفت عالی هستی و تا حالا این مدلی نداشتیم و منم کلی حال کردم.
اینم از این 2 سال طول می کشه تا مدرک زبانمو بگیرم
همیییین.
کتاب سنگفرش هر جاده هم عالی بود بخونیدش حتما
باشگاه هم از وسط هفته میرم و درس هم ارام ارام پیش میرم
دنبال یه کار پاره وقتم از صبح تا ظهر که کمه همچین موقعیت
فرانسه هم کم کم میرم جلو و برنامه های کامپیوتری هم در حال یادگیری ام.
با همه ی وجود چون شغل ندارم حس یه ادم بی فایده رو دارم که 25 سال از عمرش هدر رفته
دیشب داشتم با دوستم حرف می زدم
قبلنا خیلی ناامید بود . کلی با هم حرف زده بودیم و قانعش کردم که به فکر اون ور باشه و خوشبختانه الان به فکر اونوره و داره زبان میخونه.
ازمون ایلتس نزدیک 3 میلیون شده فرض کن در بهترین حالت که دفعه ی اول نه و دفعه ی دوم ،نمره ی مورد نیازتو بیاری .. فکر کن 6 میلیون باید بدی .
تازه دوباره دلار افسار پاره کرده و داره میره .
منم با این لیسانس مدیریت که کاری نمی تونم بکنم .میخوام یه رشته ی پایه بخونم یا پزشکی .
همه چیز از صفر ....
امیدوارم ما ملت به موقع از خواب بیدار بشیم
پیشنهاد می کنم این صفحه ای رو که لینک کردم رو بخونید.
آدمهای عادی با کارهایی خارقالعاده
چیزی که آدم یاد میگیره اینه که کوچکترین اعتراض و پافشاری نتایج بزرگ و تاریخ سازی رو به همراه داره
چند وقتیه که دارم به یه نتیجه هایی تو زندگیم می رسم . درسته که وضع مملکت روز به روز وحشتناک تر میشه و من به عنوان یه جوون 25 ساله حتی یه پاپاسی هم ندارم.اما هر کار کوچیکی هم می تونه کمکی در آینده باشه. قرار شده از اول مهر برم کلاس زبان انگلیسی و باشگاه.
خب ورزش غیر از این که هیکل فیت و سالم رو برام میاره ،درمان خوبی هم برای افسردگیمه . زوم.با نداشت مجبورم که ایروبیک برم .
زبان هم میخواستم هم انگلیسی برم و هم فرانسه. که به خاطر استقبال کم کلاس فرانسه تشکیل نمیشه
حالا انگلیسیو برم خودش خوبه . روزی یک ساعت خودم فرانسه می خونم .
در مورد درس هم امسال با قدرت می خونم برای پزشکی و بعد برای ژنتیک پزشکی اپلای می کنم. اینجوری بهتره چون حتی اگر نتونستم به هر دلیلی برم پزشکی تنها چیزیه که یه کم تو این مملکت به درد می خوره . اگر علوم پایه بخونم شانس کار کمی دارم تو ایران . و تحقیق کردم که با مدرک پزشکی که معادل فوق لیسانس هست می تونم برای یه رشته ی تحقیقاتی اپلای کنم . این پروسه 10 سال طول می کشه . خب منم که هیچی پول ندارم . تو این ده سال باید حسابی جمع کنم. البته پول جمع کردنم تو این مملکت هفت خان رستمه .
فعلا با این چیزا دلخوشم .
حال خرابه یعنی هم حال از نظر زمانی با این اوضاع مملکت و هم اوضاع و احوال درونیم
خیلی وقته سراغ وبلاگم نیومدم
از کنکور که نگم . ساعت یک صبح رسیدم به شهری که ازمون داشتم و صبح همه لطف کردن 5 صبح بیدارم کردن. و طبیعتا سر جلسه خراب کردن بود . حیف از تلاشم . از اون بدتر 7 صبح سر جلسه کولر روشن کردن و من سینوزیتی مردم اخرش با کلی زور زدن ساعت 11 بلند شدم و زدم بیرون.
ناراحتم از خانواده ی مادرم که میدونستن من هشتم کنکور دارم اونم یزد حاضر نشدن که مراسمو یه هفته عقب بندازن تا اینجوری نشه عوضش دو روز قبل کنکور میگن خب می رفتی حالا لازم نبود باشی. منم میدونستم که اگر نباشم تا اخر عمرم نیش می زنن که چهلم بابابزرگش نبود.
دیگه از همه چی بریدم . هیج جا کار نیس حتی با اون رشته ی داغون قبلیم .
پزشکی هم پرید. با اوضاع ارز هم نمی تونم علوم پایه بخونم و برم .
از همه جا خوردم به بن بست . من یه جوون 25 ساله دیگه هیچ امیدی ندارم و ارزوهام از بین رفتن .
تنها راه نجاتم مردنه