-
کمی از حال و هوای این روزا
پنجشنبه 21 فروردین 1399 14:37
+روزهای کرونایی رو دارم پشت سر میذارم با مراقبت های زیاد . از شنبه اداره ها به روند قبلی برمیگرده یعنی تا ساعت 2 ولی با دو سوم کادر . +درس خوندنم تند تر شده و میتونم به کنکور امسال خوشبین باشم اگر با این روند شروع بشه . هنوز تست زدنو شروع نکردم .از اول اردیبهشت تست زدنو شروع میکنم و کنارش درسای مونده رو تموم می کنم ....
-
اهداف سال جدید
پنجشنبه 14 فروردین 1399 12:50
به خاطر اضطرابی که به خاطر کرونا داشتم برای سال جدیدم برنامه ریزی نکرده بودم . باورم شده بود که قرار نیست زنده بمونم و ناامید شده بودم . ولی بعد از دو هفته گفتم خب که چی ؟ بیکار بگردم و اخبار مرگ و میرو دنبال کنم چه فایده ای داره جز اینکه خودمو نابود میکنم . دیشب اهدافمو نوشتم .نصفشو نوشتم . خب اروم تر شدم . وقتی خودم...
-
کرونا - از ماست که بر ماست
سهشنبه 5 فروردین 1399 20:26
خوندن این لینک کمک بزرگی برای شناخت وضعیت فعلیمون هست . مبارزه با کرونا سرکار رفتنمون هم شده با ترس و لرز . نمی دونم که این ویروس تو وجود منم هست یا نه . فعلا که هیچ علایمی ندارم .. خیلیا رعایت نمیکنن . از اول پنهون کاری شد . بعد هم این ویروس جدی گرفته نشد تا اینکه تبدیل به فاجعه شد . یه ذره همت و تلاش دسته جمعی کافیه...
-
مرغ سحر ناله سر کن، گل گلدون من شکسته در باد
شنبه 3 اسفند 1398 18:52
قفل شدم روی دوتا اهنگ مرغ سحر و گل گلدون . نزدیک ایام عید میشه حالم بد میشه .نمیدونم شاید چون بدترین اتفاقای زندگیم تو این موقع سال می افته . حتی حوصله ی انجام کارای روتینمو ندارم . همینقدر پوچ . همینقدر سردرگم . + رفتیم تو لیست سیاه . غیرقابل تحمل ترین اوضاع و شرایط رو داریم تحمل میکنیم . + تنها سوالم : اخرش چی میشه ؟
-
مرگ
شنبه 26 بهمن 1398 19:50
برای عید نوروز امسال کلی ذوق داشتم .از خونه تکونی بگیر تا خریدای عید ولی امروز تو اداره خبر فوت دایی جوونمو شنیدم . و الان دیگه دل و دماغ هیچی رو ندارم . درسته مرگ حقه ولی چقدر؟؟؟ چند تا دیگه از جوونامون ؟؟؟ عاقبت رفتن تو کشتارگاه (بیمارستان لعنتی ای که هم داداشمو کشت و هم داییمو)
-
امنیت
جمعه 27 دی 1398 13:46
با این اوضاع و احوالی که تو مملکته هیچ رغبتی به زندگی نیست . ترامپ هم زد کل اقتصاد رو تحریم کرد. فکر نکنم تو دنیای سیاست کسی حال به هم زن تر از اون بوده .میخوام امید داشته باشم به سال جدید ولی انگار قراره اتفاقای بدتری بیفته .فکر کن چقدر مگه ظرفیت داریم . چند میلیون ادم دارن به خاطر حماقت و خودخواهی ادمای داخلی و...
-
خستگی مونده
شنبه 7 دی 1398 17:06
هیچی بدتر از خستگی مونده تو تن نیس. انگار با 1000 ساعت خواب هم جبران نمیشه .یه مسافرت 1 روزه رفتیم و این خستگی هم اضافه شد رو بقیه . تو کارم روون تر شدم .الان نگرانی اصلیم کنکوره .که 188 روز دیگه بیشتر نمونده .انکار 24 ساعت شبانه روز خیلی کمه .و از این ناراحتم که همه میگن تو که کاری نداری . این از هرچیزی بدتر ادمو...
-
استقامت
چهارشنبه 27 آذر 1398 19:22
روزای سختی رو گذروندم تو محل کارم. چندین بار میخواستم بگم که اصلا دیگه نمیام ولی گفتم هی دختر هنوز اولشه ..اول هر کاری سخته تحمل کن . ارباب رجوع عای مزخرف و حق به جانبو تحمل کن . حقوقش کمه میدونم ولی بالاخره که باید از یه جایی شروع کنی یا نه . و موندم تا بجنگم.درسته که بعضی وقتا ممکنه یه پرونده ای رو ناقص بفرستم ولی...
-
اولین کار
دوشنبه 18 آذر 1398 18:24
یک ماهه که میرم سر کار تو بانک ملی .زیاد کار جالبی نیس .چون از کارای اداری خوشم نمیاد .ولی برای داشتن سابقه ی کار رفتم تا رزومه م خالی نباشه .یه صاحب کار گند و مزخرف دارم که دلم میخواد کیبوردو فرو کنم تو حلقش یا حداقل تو سرش خورد کنم. نمیدونم شاید روز اخر کارم این کارو بکنم :))))))بعد از ظهر ها هم درس میخونم . سر کار...
-
برنامه ریزی
دوشنبه 13 آبان 1398 09:58
همیشه فکر میکردم خانواده ی خودم بی فکر و بی برنامه ن و زیاد از چیزی رو از قبل مشخص کردن خوششون نمیاد تا اینکه ازدواج کردم و فهمیدم که ادمای داغون تری هم وجود دارند . خب از تعارف زدن هم خوشم نمیاد چرا دروغ بگم . به هر حال مهم نیس همه جای دنیا این ادما هستن . دیروز رفتم کتابخونه و درس خوندم . اگه هر روز برم حتی نصف روز...
-
کلی برنامه ی پیش رو دارم
چهارشنبه 1 آبان 1398 15:59
پیاده روی ها و ورزش ها و رژیم غذایی تو این ده روز تاثیر خیلی خوبی داشته، درسته که هنوز راه زیادی دارم ولی برنامه م تا عید نوروزه که حدود ده کیلو به تدریج کم کنم. یه مسافرت پیش رومه و بیش از هر چیزی بهش احتیاج دارم تا مغزم استراحت کنه برای شروع قوی تر. یکی از هم اتاقی های خوابگاه چند روز پیش پیام داد و گله کرد که سراغی...
-
تحمل میکنم این روزارو
شنبه 13 مهر 1398 17:47
مهمون داری واقعا سخته ، حتی اگر خانواده ی خودت باشه .نتونستم به هیچ کاری برسم . قراره اخر ماه بریم مسافرت با همین خانواده . خب با شناخنتی که ازشون دارم قشنگ آدمو حرص میدن .یه مشکلی که دارم اینه که نمیدونم بچه هارو به کی بسپرم . خوبه خودش دیده مردم میرن مسافرت پرنده شونم با خودشون میبرن اونوقت من اینا رو کجا بذارم....
-
منفی ها رو از زندگیم میندازم بیرون
یکشنبه 31 شهریور 1398 19:15
بالاخره تونستم درست و درمون برنامه ریزی کردن رو یاد بگیرم .گرچه اجرا کردنش سخته حالا چه سخت باشه چه اسون . هر کاری اولش سخته . درسام پیش میره خوشبختانه .استفاده از گوشی و فضای مجازی کم شده .این خودش موفقیت بزرگه . کم کم دارم از لحاظ روحی بهتر میشم و توانایی بیشتری برای مقابله با افسردگی ببیشتر میشه . سعی میکنم خودمو...
-
گاهی وقتی برای جبران نداریم
پنجشنبه 28 شهریور 1398 12:37
دارم یه کتاب میخونم درباره ی اهمال کاری ( امروز نه ،فردا انجامش میدهم نوشته ی محمد مهدی دهقان) . یکی از عوامل موفق نشدنم اینه که همش کارامو به روای دیگه موکول میکنم . تنبلی از بدترین خصوصیاتیه که دارم .سعی میکنم به برنامه هام متعهد باشم و براشون وقت تعیین کنم و ... دارم کمتر خرج کردن رو هم یاد میگیرم . خرید نکردن خیلی...
-
تغییر کردن سخته
دوشنبه 18 شهریور 1398 23:11
اجبار کردن چیز بدیه .حالا هر چی میخواد باشه . کلا تو عمرم مراسمای محرمو جایی نمیرم . اصلا نمیتونم چرت و پرتایی که اخوندا میگن تحمل کنم . اغراق عجیبی می کنن . حالا همسر و خانواده ی همسر این ده شب منو کشتن که با مقاومت من روبه رو شدن . بگذریم ... کتاب صوتی ای که این هفته گوش دادم اسمش 700 یکشنبه بود . از بیلی کریستال ....
-
کتاب صوتی
سهشنبه 12 شهریور 1398 13:10
تازگیا وقتی منتظرم یا یه کاری مثل آشپزی میکنم یه کتاب صوتی پلی میکنم و گوش میدم. دو تا کتابی که گوش دادم یکیش خاطرات اشمید بود که ارایشگر هیتلر بود . واقعا رهبران اون موقع دنیا چه دل مشغولی هایی داشتن درباره ی مو و ریش و اصلاحشون در حالی کلی آدم کشته شد و کلی شهر نابود شد. یکی دیگه هم کتاب آبجی خانوم صادق هدایت بود که...
-
سالگرد ازدواج
سهشنبه 12 شهریور 1398 10:11
امروز سالگرد ازدواجمونه . دیشب با دسته گل سورپرایزم کرد و بعدش شام رفتیم بیرون . البته اوردیم خونه . هنوز اعتماد به نفس ندارم جلوی مردم غذا بخورم. بعد از ظهرش مادرش زنگ زد که بیا خیمه گاه و میخوام نشونت بدم و که بحث و پیچوندم. گاهی حس میکنم میدونه اخلاقم چیه ولی برای اینکه حرص منو در بیاره این کارا رو میکنه. این روزا...
-
کتاب و درمان
چهارشنبه 6 شهریور 1398 13:13
مدتیه اومدم خونه ی مامان و بابام . و عملا هیچ کاری نمی کنم جز مرتب کردن فایلای لپ تاپ. هیچ وقت اینجا نتونستم کاری بکنم . یه محیط همیشه متشنج. البته باید یاد بگیرم که به این ضعفم غلبه کنم . برم خونه برنامه ریزی کنم .به ترسام غلبه کنم . وارد اجتماع بشم. هنوز تحت درمانم و حالم خوب نشده ولی بالاخره خوب میشم .باور میکنم که...
-
شروع کن
یکشنبه 13 مرداد 1398 11:47
اگه اون آدمی که باید باشی نیستی از همین امروز تغییر کن . همیشه کارهایی که دیگران ازش فرار میکنن،بهترین گزینه برای موفقیت هستند. من نمیتونم جامعه رو تغییر بدم ولی خودمو میتونم. تو زندگیم پیشرفتی نداشتم دلیلش هم فقط خودم بودم و خودم . روی موفقیت ها و نقاط مثبت تمرکز میکنم. معلوم نیس چقدر وقت دارم نمیخوام که همینی هم که...
-
دور موندم
شنبه 12 مرداد 1398 12:43
خیلی وقته اینجا نیومدم چیزی بنویسم .کلی حرف دارم که بذارم اینجا و خالی بشم. خیلی حرفا. تغییراتی در راهه
-
تولدم
دوشنبه 23 اردیبهشت 1398 23:24
دیروز تولدم بود یه روز کاملا عادی . آدمی نیستم که زیاد شور و شوق تولد و جشن و کیک داشته باشم . خب برام سخته که سنم بالاتر بره و من هنوز نتونستم اون قدمی که میخوامو برای زندگیم بردارم . دلیلش نمی دونم چیه. این روزا هزار تا تخیل و داستانای الکی میاد تو ذهنم . همش منفی همش سیاه. سخته تو مملکتی زندگی کردن که همش استرسه....
-
نه گفتن
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 18:18
یکی از تکنیک هایی که چند وقتی میشه شروع کردم و هنوز جا داره تا بشه جز ویژگیهای شخصیم "نه گفتن هست" تا جایی که یادمه همیشه هر کس تو مدرسه درخواستی ازم داشت بدن نه گفتن قبول میکردم .دلیلشو نمیدونم شاید نمیخواستم کسی از مناراحت بشه یا هرچیز دیگه. همیشه هم خودمو ملامت کردم. بعدها با اینکه میدونستم چقدر از این...
-
تمرین شکایت نکردن
سهشنبه 27 فروردین 1398 19:55
تا حالا شنیده بودید یکی این همه پشت سر هم بد بیاورد ؟ در زندگی مشکلات بزرگ نیست که به آدم با اراده احتیاج دارد ( هرکسی میتواند در یک بحران قد علم کند و با شجاعت با فاجعه ای مصیبت بار رو به رو بشود ) بلکه به نظرم در یک روز با خنده به استقبال مشکلات کوچک رفتن، واقعا احتیاج به عزم و اراده دارد. من هم سعی میکنم چنین اراده...
-
وقتی نمونده
پنجشنبه 22 فروردین 1398 23:21
به طور مفید دو ماه برای کنکور وقت دارم . نیاز به یه برنامه ی سنگینه که بتونم از پسش بر بیام تا الان که درگیر خونه خریدن و اثاث بردن و چیدن بودیم . به هر حال مرحله ی اصلیش تموم شده و خرده کاریها مونده. دیگه نمیخوام اخبار ایران و هر چی به ایران مربوط میشه و دنبال کنم. چون فقط اعصابمو خورد می کنه و انع تمرکزم میشه .من که...
-
دل من گرفته زین جا
پنجشنبه 16 اسفند 1397 13:49
گله نمی کنم فقط سر دلم مونده بود. سر دلم مونده که درس خوندم و کار نمی تونم پیدا کنم و دوباره میخوام از اول شروع کنم . دلم گرفته از این وضع مملکت که هر برنامه ای برای زندگیم ریختم ، به خاطر یه مشت احمق به فنا رفت. دلم گرفته از این که حمایت هیچ کسیو ندارم حتی خانواده م که ازم متنفر شدن. دلم گرفته که هر چی تلاش می کنم...
-
Rockabye - CLEAN BANDIT ft ANNE-MARIE ft SEAN PAUL
شنبه 13 بهمن 1397 20:44
اهنگ rockabye مثل اهنگای دیگه نیس که همش مضمون عشق یا هوس باشه یا یه مشت کلمات بی معنی که ردیف میشه و شنونده فقط به خاطر موزیکش گوش میده و کار به معنیش نداره. این آهنگ ،روایت داستانه . داستان زن هایی که همسرشون دوست پسر یا هر چی اونا رو با یه بچه ول میکنن و میرن و این زنها به خاطر بچشون از همه چیز میگذرن و همه کاری...
-
فقط امروز نتونستی -چیزایی که به دست آوردم
جمعه 28 دی 1397 23:09
امروز صبح (طبق روال هر صبح جمعه) داشتم اتاقمو مرتب می کردم. خب بعضی وقتا موقع تمیز کردن کتاب های صوتی رو هم گوش میدم .چند تا فایل صوتی با زمان های کم تو لپ تاپم پیدا کردم که بیشتر انگیزشی بود. خب من از این سمینارای انگیزشی و این حرفا خوشم نمیاد و هیچ اعتقادی هم ندارم چون اونا اول فکر جیبشونن(مثل هر کس دیگه) بعد نگران...
-
تولد یک سالگی
دوشنبه 24 دی 1397 23:45
امروز میخواستم از بورس مطلب بذارم که وقت نشد این روزا باز یه خستگی و خوره ی فکری افتاده به جونم . سعی می کنم بهش بی تفاوت باشم و انگیزه ی فعالیت داشته باشم . گاهی وقتا صبرم لبریز میشه ،اما همش به خودم میگم صبر کن life is full of ups and downs برای هر کسی که به هدف های بزرگ فکر میکنه این مشکلات هست. موقع خوشحالی تو و...
-
اخر سال پرماجرا
چهارشنبه 12 دی 1397 09:55
دو ماه اخر سال 2018 واقعا فشرده و سخت بود از دعوا تکلیف نداشتن سر درس و خونه و همه ی مشکلات بالاخره به یه ارامش کوچیک رسیدم. اهداف سال 2019 رو نوشتم و سعی می کنم امسال حداکثر 80 درصدشونو انجام بدم. برنامه مو متمرکز کردم روی زبان و درس . البته این ترم زبان تموم بشه دیگه به صورت خوخوان میخونم . این موسسه اونجور که...
-
home sweet home
جمعه 7 دی 1397 20:17
عجب هفته ای گذشت. شب یلدا که جناب شوهر اومد و داستان درست کردن همیشگی برادر کوچک . فردا صبحِ شب یلدا با جناب شوهر رفتم به دیارش تا تکلیف خونه مشخص بشه و خوشبختانه شد .بالاخره خونه خریدیم .یه آپارتمان نقلی و خوشگل . کلی ونگ ونگ بچه ی خواهر شوهر هنوز تو گوشمه .درس درست و حسابی هم نخوندم ولی یکی از بزرگترین مشکلاتمم حل...