-
یه هفته گذشته
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 11:01
یه هفته از تولدم گذشته و من 28 ساله شدم. روز تولدم قرار بود بریم شهرمون .دیدم هیج کسی تولدمو تبریک نگفت و جناب همسر هم اصرار داشت که بریم. صبح تا ظهرش وسیله جمع میکردم و خونه تمیز میکردم . پول و مدارکمو یادم رفت ببرم و وسط راه جریمه ی کرونایی شدیم . یعنی افتضاح بود. بعدشم که وقتی وارد خونه شدم برف شادی تو صورتم زدن و...
-
احمقانه حالم بده
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1400 17:40
این چند روز خیلی تحت فشار کار و درس بودم مخصوصا کار که مجبور بودم تمام مدارک رو بررسی کنم تا یه کم خلوت بشن. از صبح تا ظهر یه کله پشت مانیتور قوز کرده کار میکردم . میدونم که احمقم و دارم گردن و کمر و چشممو نابود میکنم . انگیزه م واسه بیرون اومدن بیشتر شده . اصلا ولش نمیخوام درباره ی کار و اون اداره ی کوفتی حرف بزنم....
-
اردیبهشت دوست نداشتنی
دوشنبه 20 اردیبهشت 1400 19:46
به بچه های دایره گفتم میخوام تا کنکور یه روز در میون بیام. یه ماه وقت دارم که یه چیزی قبول بشم.قبلا هم به رییس دایره قبل بازنشستگی گفتم یه روز درمیون و قبول کرده بود.تو قراردادمم سه روز بوده نه اینکه هرروز برم.معاون بی شرف دایره غرغر کرد .مجبور شدم یه سری سند ببرم خونه.معلوم نیس کی باز کنم و بررسی کنم.فقط نمیدونم چطور...
-
خانواده شوهر و کار مزخرفم
شنبه 11 اردیبهشت 1400 00:51
از وقتی پدر شوهر مرغداری زده یه روز خوش نداشتم. تمام روزای تعطیل تنها پسرش میره اونجا کمک چون حاضر نیس که کارگر بگیره.زنش هم همش پیشش بود و به هر بهونه ای میخواست ما رو بکشونه .چند بار رفتم و افتضاح گذشته . وسط بیابونه.خودشونم خیلی حال میکنن. چی فکر می کردم چی شد .وقتی باهاش آشنا شدم گفتم مدرنه و طرز فکرش جدیده. بعد...
-
تکنیک پومودورو
شنبه 4 اردیبهشت 1400 11:33
یکی از مشکلاتی که همه ی عمرم موقع کار و تحصیل داشتم این بوده که نمی تونستم روی کارم به مدت طولانی تمرکز کنم حالا به هر دلیلی. تکنیک پومودورو رو از خیلی وقت میدونستم ولی هیچ وقت اجراش نکرده بودم. وقتی شروع به استفاده ازش کردم فهمیدم که تمرکزم توی این بازه ی زمانی چقدر بالا رفته. چون به خودم الزام کرده بودم که این حجم...
-
زدم به سیم آخر
یکشنبه 29 فروردین 1400 18:11
این چند روز کلی مطالعه کردم برای موفقیت فردی ،برنامه ریزی، چگونه تصمیم گرفتن و آدمای دور و بر و خروج از محدوده ی امن و این چیزا .... کارای جدید کردم از گیاه کاشتن تا پختن مربا برای اولین بار (من با شکر کم دوست دارم . جوری که مزه ی اصلی اون چیزی که مربا میشه بمونه ) مادر شوهر شروع به خونه تکونی کرده . دو تا دختر داره و...
-
بلاتکلیفم
چهارشنبه 25 فروردین 1400 20:13
حال این روزام زیاد خوب نیس . بلاتکلیفم . از یه طرف دلم میخواد برم یه رشته ی پایه بخونم که کار تحقیقاتی و آزمایشگاهی که عاشقشم داشته باشه . از طرف دیگه همه انتظار دارن برم پزشکی که از شرایطش بدم میاد. از بیمارستان و آه و ناله ی مریض و گذروندن کلی سال با مکافات . یه طرف میگم خب اینا دوس دارن که من دکتر بشم که پز بدن....
-
وضعیت قرمز
شنبه 21 فروردین 1400 00:00
تعطیلات عید تموم شد . الان وضعیت کل کشور دوباره قرمز شده و همه ی محدودیت ها برگشتن در حالی که دنیا با واکسیناسیون سراسری داره به زندگی عادی بر میگرده و اینجا هم همه چیز تقصیر مردمه. جالبه که حق انتخاب هم نداری که اقای مسئول من نمیخوام واکسن روسی یا چینی یا ایرانی بزنم . من به انتخاب و صلاحدید خودم میخوام فایزر بزنم...
-
مردم
یکشنبه 26 بهمن 1399 18:04
وقتی اولین بار با همسرم تو دانشگاه آشنا شدم اون موقعها فیس بوک و وایبر بیشتر تو بورس بود . یادمه یه عکس گلابی برای هم میفرستادیم و همش به هم گلابی میگفتیم. الانم با تغذیه ی بدی که داره خودش رسما تبدیل به گلابی شده .اگه اینجا گفتم اقای گلابی بدونین که منظورم جناب همسره. دیشب که داشتیم از پیش خانواده ش برمیگشتیم دیدیم...
-
قانون 5 ثانیه
جمعه 3 بهمن 1399 23:06
یه pdf خوندم که خلاصه ای از کتاب قانون 5 ثانیه اثر نل رابینزه. نویسنده تو زندگیش به بن بست رسیده و با الهام از عکس یه فضا پیما این قانون رو کشف میکنه . کاری که میخوای انجام بدی رو با شمارش معکوس 5 ثانیه شروع کن. مثلا من سال 91 گواهینامه گرفتم و سال بعدش یه تصادف کردم و باعث شد دیگه پشت فرمون نشینم. امروز به خودم گفتم...
-
بی مرغ عشق شدم
دوشنبه 29 دی 1399 19:36
چند روز تعطیلی داشتم یه سر رفتیم به شهرمون پیش خانواده . مرغ عشقمم حالش خوب نبود گفتم ببریمش . چند وقتی بود یه غده روی کتفش دراومده بود و خیلی ضعیف شده بود. به خاطر شرایط هم نمید بردش دامپزشکی. شب که خونه مامان بزرگم رفتیم داییم گفت من درستش میکنم و پرنده های خودمم خودم خوب میکنم . گفتیم حتما بلده.اومد با تیغ افتاد به...
-
وبلاگ
چهارشنبه 24 دی 1399 19:57
3 سال پیش همچین روزی این وبلاگ رو راه انداختم که خودمو سبک کنم . از برنامه ها و کارها و اهدافم بنویسم که اطرافیانم حاضر به شنیدن و درک کردنش نیستن. خوبی نوشتن همینه، که بتونی چیزهایی که وجودت تلنبار شده رو یه جا خالی کنی .خیلی وقتها وبلاگو باز میکردم و کلی حرف برای نوشتن داشتم اما نمی تونستم هیچی بنویسم . الان خیلی...
-
سال جدید
یکشنبه 14 دی 1399 19:08
سال مزخرف 2020 هم تموم شد . هنوز برنامه ی سال 2021 رو ننوشتم . از یه طرف میگم با وجود واکسن میشه کارهای بیشتری رو انجام داد و از طرفی کرونای انگلیسی باعث میشه فکر کنم که باید همین روند 2020 رو ادامه بدم. هنوز تکلیف کارم مشخص نشده که منو استخدام کنن یا نه . حس میکنم سرکارم گذاشتن و یه جورایی تو ذوقم خورده و دیگه...
-
بوی گند جامعه
پنجشنبه 20 آذر 1399 11:06
از مزخرف بودن بعضی آدما همینو بگم که با وجود خوبی ها و سخت کوشی هایی که در تمام مدتی که براشون کار کردی بازم همه جا بدتو بگن جوری وانمود کنن که تو یه هیولای دورو و متقلبی ! صاحب کار قبلی از حرص اینکه از کارش با وجود اعلام چند ماهه و دادن کلی فرصت برای پیدا کردن کارمند جدید ، بیرون اومدم تا میتونه بدگویی میکنه و با...
-
اخرین روز کاری
پنجشنبه 29 آبان 1399 06:00
امروز اخرین روز کاریمه به طرز وحشتناکی خوشحالم که از این کار بی قانون و حرص در بیار و بی نظم اومدم بیرون چقدر برنامه تو ذهنمه .... نمی دونم کار جدیدم جور میشه یا نه ... ولی اصلا ناراحت نیستم که از کار فعلیم استعفا دادم. یه سال از بس به خاطرش حرص خوردم نصف موهام سفید شده و جسمم داغون. همیشه راهی هست که ادم موفقیت رو تو...
-
جبر جغرافیایی
دوشنبه 26 آبان 1399 06:31
حدودا دو ماهه که اینجا چیزی ننوشته بودم. کلی حرف دارم که خودمو خالی کنم .نمدونم از کچا شروع کنم . خب تصمیم گرفتم که از کار فعلیم بیام بیرون چون بردگی کامل بود و اختیار عملی نداشتم. تا اخر آبان هستم و بعد خلاص . شاید هم برم خود بانک . از بیمه که خیری به ما نرسید . فعاا دارم نسخه خونی یاد میگیرم. ایران یعنی جایی که برای...
-
چیزهای جدید و حال خوب کن
یکشنبه 30 شهریور 1399 20:37
خیلی وقته که چیزی ننوشتم این روزا تو کشمش اینم که کارمو ادامه بدم یا نه ساعت کاریش خوبه حقوقش هم بدک نیست شاید بمونم شایدم نه میخوام تجربه های جدید داشته باشم تو همه چیز مهارت های جدید و .... یه چیزایی که حالمو خوب کنه و باعث پیشرفت باشه . تازگیا دلم میخواد برنامه نویسی یاد بگیرم . گذاشتمش برای اهداف سال بعدم ولی اصلا...
-
احمقها تموم نمیشن
پنجشنبه 9 مرداد 1399 19:54
امروز کنکور دکترا برگزار شد و اونجوری که من تو عکسا دیدم فاجعه بود .کسایی که ماسک نداشتن و یا ماسکاشون زیر چونشون بود . یه نفر که همه رو چک میکنه داره دست به همه میزنه . مصمم تر شدم که کنکور امسال رو شرکت نکنم . حتی در بهترین و شدیدترین رعایت پروتکلهای بهداشتی باز نمیشه احتمال انتقال ویروس رو صفر کرد . صداش چند وقت...
-
وقتی همه چی به خاطر کرونا به هم میریزه
سهشنبه 24 تیر 1399 20:05
من اعتقادی به فال و طلسم و جادو این چرت و پرتا ندارم ولی نمیدونم چرا هروقت میخوام کنکور بدم یه اتفاقی می افته. از مرگ اعضای نزدیک فامیل و ... امسال هم کرونا اومده . کنکور رو میخوان برگزار کنن . از اونجایی که هفت ساله مشکل تنفسی پیدا کردم و دارو و اسپری مصرف میکنم دو دل هستم برای شرکت کردن . میترسم که مبتلا بشم و...
-
تیرماه پرحادثه
شنبه 14 تیر 1399 20:47
ماه تیر ماه جالبی بود قسط و بدهی زیادی از خرداد برامون جور شد . من اول تیر به کارفرمام گفتم احتیاج فوری به حقوق خردادماه دارم . بهش برخورد و سروصدا کرد. درحالی که این ادم اول قرارداد و شروع کاری گفت هر موقع حقوقتو خواستی بگو .یه بار که نیاز داشتم اینجوری قشقرق به پا کرد . خب منم حقوق ماه کاری که تموم شده بود رو خواستم...
-
تموم میشین یا نه؟؟؟
شنبه 10 خرداد 1399 20:41
از بس تعطیلیای خرداد زیادن ادم بدنش به کم کاری عادت میکنه . ولی خوبیش ایه به کارای عقب افتاده م میرسم . امروز که رفتم افیس دیدم کارمندا حلاشون گرفته س و یه خورده جو سنگینه . یعدا فهمیدم که یکی از کارمندا فوت شده حالا میگن مشکل فشار داشته و سکته ی مغزی کرده و بعضی ها میگن که خودکشی کرده . خشکم زده بود .ادم ساده و کم...
-
از کارم متنفرم
یکشنبه 28 اردیبهشت 1399 19:51
کار من با اینترنت و اتوماسیون و نامه زدن و این مزخرفاته . برای کارم احتیاج به مجوز هایی دارم که از تهران صادر میشه .برای این بخش مهمی که مجوز میده و کارش زیاده کل سازمان به اون بزرگی فقط دو نفرو گذاشته .دو نفری که فوق العاده خودخواهن و اگر سوال بپرسی زورشون میاد جواب بدن. یه خورده خنگ هم تشریف دارن مثلا بعضی موردها...
-
اولین تجربه ی تموم کردن درسام
شنبه 27 اردیبهشت 1399 21:49
بالاخره دیروز یه دور کتابا رو تموم کردم و از امروز تست و دوره رو شروع کردم. دیشب تا دیروقت بیدار موندم که طبق برنامه عمل کرده باشم . خیلی هیجان زده م چون اولین کنکوریه که تونستم کتابو تموم کنم و به مرحله ی تست برسم . به خاطر تعطیلات خرداد کارهام فشرده شده و باید به مشتریا زنگ بزنم . در کنارشم چند تا نکته درسی میخونم ....
-
مرخصی
پنجشنبه 25 اردیبهشت 1399 11:22
امروز سر کار نرفتم . یه خورده درد تو قفسه ی سینه سمت چپ و درد دست چپ و تنگی نفس داشتم. البته 5-6 سالی میشه که نفسم تنگه . از اونجایی که نمیتونم مثل بچه ی ادم استراحت کنم ، دارم کارای عقب افتاده مو درست میکنم و درس میخونم . امروز و فردا اخرین کتاب هم تموم میشه و برنامه ی دوره و تستمو که دیشب تا 2/5 بیدار بودم ، نوشتم ....
-
بی حوصله
چهارشنبه 24 اردیبهشت 1399 07:21
تولدم گذشت و 27 ساله شدم . نزدیک سی سالگی حس عجیبیه . نمیخوام مثل عموم فکر کنم که دیگه پیر شدم . من هنوز بچه ندارم و هیچ اشکالی هم نمیبینم. با اینکه از هر طرف بهم فشار میارن پس کی میخوای بچه دار بشی و این حرفا ، اصلا برام مهم نیس . ایرانیا با این طرز تفکر تولید مثل میکنن و بعدا از نتیجه کارشون زندگیشونو زهر میکنن ....
-
کار اجباری
یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 20:00
یکی از چیزای مزخرفی که سرکار باهاش مواجه میشم اینه که پرسنل پشت سر هم حرف میزنن . اصلا نمیشه به هیچکدوم trust کرد . از محیط کارم بدم میاد ولی مجبورم یه مدت دیگه باشم تا پول برای کارایی که میخوام رو داشته باشم . کنکور افتاد هفته ی اول مرداد . حدودا یه ماه عقب افتاد و خوش به حال امثال من که هنوز زیاد نخوندن . فصل حوصله...
-
اموزش رایگان فرادرس
پنجشنبه 4 اردیبهشت 1399 10:00
ایمیل ها مو که چک میکردم که دیدم فرادرس اموزش رایگان گذاشته که بتونیم مهارت های مورد علاقمونو یاد بگیریم . دلیل این کارش اینه که تو این اوضاع قرنطینه بتونیم به اندوخته ی علمیمون اضافه کنیم که بتونیم تو کار و حرفه مون هوشمندانه و با علم بیشتر کار کنیم . اینها همش فرصته . این فرصتا رو از دست میدیم و بعد میگیم چرا...
-
کتاب
یکشنبه 31 فروردین 1399 19:19
تصمیم گرفتم ماهی 50 الی 100 تومن از درامدم رو صرف خرید کتاب کنم . این پول به جای خرج هله هوله های پر کالری بی خاصیت بشه و باعث چاقی بدن بشه ، صرف خرید کتاب میشه . گفته بودم که این مدت بی انگیزه و کند شدم . داشتم در موردش با یکی از دوستای دبیرستانم که هنوزم گه گاهی در ارتباطم صحبت میکردم که گفت تو چی کار میکنی و به چی...
-
بی انگیزه شدنم یعنی قتل هدفهام
جمعه 29 فروردین 1399 11:01
جدیدا انرژیم خیلی کم شده .کلا حال و حوصله هیچ کاری ندارم .همه کارامو میزارم برای یه وقت دیگه . نظم زندگیم کم شده .احساس میکنم راهمو گم کردم و اصلا نمیدونم هدفم چیه . نه درس نه کار خونه نه بیزنس نه کتاب . به هیچکدوم رغبتی ندارم . چیزی تا تولد 27 سالگیم نمونده. همش حس میکنم پیر شدم و برای شروع هر کاری دیره. این حس رو...
-
رشد و تغییر
چهارشنبه 27 فروردین 1399 20:11
چند روز پیش داشتم خودمو ارزیابی می کردم که تو این 6 ماه چقدر عوض شدم و تو زمینه های مختلف چقدر بالا و پایین رفتم . مهمترین عاملی که میتونم بگم باعث رشدم شد سر کار رفتنم شد . جدا از بحث مالی حقوق و دستمزد ، چقدر به زمینه های سرمایه گذاری و بیزنس علاقه مند شدم؛ مهارت هایی بود که قبلا بلد نبودم مثل اکسل که میتونم بگم صفر...